بگذریم...
نیمه شب بود
من و بابا ذوقی داشتیم
کامران آمد
کامران دانشجو را می گویم
گفت احمدی در صدر
بابا تربت برداشت
سجده ای کرد طویل
بعد خوابید...
بابای من پولکی نیست
ولی می گفت اقتصاد را جفتو جور می کند
دوست داشتم یک لیوان نفت سر سفره ببینم
هوس کباب بختیاری با نفت تگری کرده بودم
امروز نهارمان نان بود با نان
سفره را فروخت با پولش نان خرید
نان سنگک نخورده بودم!!!
حق است خدا به اندازه ی واجبات زندگیت به تو بدهد
رساندن در رسیدن است
که اگر به جایی نرسیده باشی با کدام ابزار می خواهی برسانی؟؟
که وقتی می رسانی، که برسی به این جمله(( باید برسانی))
نماد ها برایش مَلّق می زنند
خوشکل جلوه می کنند
چه ستاره ی پنج پر باشد چه دست بند یا زینب
وسایل مورد نیاز برای یه اختلاس هیچی نیست به جز یه کتوشلوار(ترجیحا اتو کشیده)
حالا به بانک سر کوچه رفته 300میلیارد پول اختلاس کنید(ای بابا انقدر 0داره که من هم به اشتباه انداخت)
تبریک می گم شما یه اختلاس گر هستید
حالا اگر دوست دارید دزد خطابتون کنن کتوشلوارو در بیارید بعد هرچیزی رو که می خواید ببرید
شما یه دزد حرفه ای، قاتل زنجیره ای، آدم ربا وکلی از این حرفا هستید بهتون تبریک می گم
،امروز من شلوار خاکی نـــــــدارم
دیروز بیسیم و کمیل و صادق نماد جنگ بود
امروز جزیک گوشی همراه چیزی نــــــدارم
زیباترین نوایشان دیروز آهنگران بود
امروز نوایی زیبا تر از راک نـــــدارم
رئیس جمهور جنگ،رئیس جمهور خوبی بود
امروز در ایران رئیس جمهوری نـــــــــــدارم
خاطراتش را ورق می زدم،بیست و اندی ترکش خورده بود
امروز ترکشی جز (رفیق بی کلک مادر) نـــــــــــــــــــدارم
دیروز جنگ فرهنگ، تیرو ترکش بود
امروز جنگ فرهنــــــــــــگی ندارم
راستی دکتر
ادبیات ضعیفـــــــــــــــــــــم را ببخش
من رئیس دفتری مثل مشایی ندارم