وارث

ومی ترسم
از این چشم های بازم که بینا تر از فعل بیناســــت
چه شهادت ها که نــــــــــمی دهند در
یــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوم الحساب
............................................
اینجا دنبال دست نوشته های من نباش
دنبال من نوشته های دستم باش

پیام های کوتاه
  • ۲۱ دی ۹۱ , ۱۳:۲۱
    ؟
  • ۱۳ دی ۹۱ , ۱۴:۱۷
    قبر
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۱/۱۰/۲۱
    ؟
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۲۸ اسفند ۹۲، ۲۲:۲۴ - علی مجیر
    احسنت
نویسندگان

وارث

...و وارث ارث می برد سقوط آزاد را...

در بطن گناه هم میتوانی توبه کنی

با ترک آن

احمد باوی زاده
۱۵ مهر ۹۰ ، ۱۹:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰ نظر
دزد ها سراغ کسی می روند که خود نظارتی ندارد!

احمد باوی زاده
۱۴ مهر ۹۰ ، ۲۰:۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
((آرمان)) را کار دارم
خدا به ما قوه ی خیال داد
آدم استاد خیال کردن است اصلا به جز آدم کسی نمی تواند خیال کند
تا اینجا مشکلی نیست الحدولله
در ها را می بندیم
یک قلیان چاق می کنیم و زغال لیموی کویتی
با تفنگ بادی گنجشک هایی که روی اعصابمان نوک می زنند سر می پرانیم
به مادر نوام می خورانیم تا نکند  میان احسن المخیلاتمان بپردو طلب نان کند
حالا همه چیز محیاست برای خیالی که در آخر می شود آرمان ما
وقتی یک خیالی که تراوشش نمعلوم از کدام نا کجا آبادیست به سرمان می رسد، نامش را می گذارم آرمان
جالب اینجاست وقتی به پله های پایین تر از آرمان  می رسیم جوابی نداریم
مثل فکر کردن و شیوه هایش،فکری که بدون آن آرمانی هم نیست
آرمانی که مولود فکر است
حقیقت اینجاست
که وقتی خیال های نا سالممان می شوند آرمان های زندگی
دیگر نقطه را هم نمی توانیم در سطر ها بگنجانیم،یعنی اینقدر دور که در حسرت یک تابلوی ...kmتا آرمان می مانیم
خیالی که سال ها با دود اگزز سرو کار داشته
خبالی که مصالحش را صرف ساخت وال استریت ها کرده ایم
مهال است تولید آرمان کند ،آن هم از نوع سالم...
همین...

احمد باوی زاده
۱۴ مهر ۹۰ ، ۱۱:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
کروات مثل قلاده برای گاو است...

قلاده برای گاو؟؟!!!؟

احمد باوی زاده
۱۳ مهر ۹۰ ، ۱۹:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر
وقتی نفست برای خدا شد برنده ای

احمد باوی زاده
۱۳ مهر ۹۰ ، ۱۵:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
این هارا که می گویم مختصِ مو جودیست دو پا به اسم آدم با صفت فراموش شده ای بر وزن اِفعال

 نگو و مپرس انگار دادند دستو پا برای رفتن به سوی اضمحلال

پولش را کیسه کیسه خرج می کند برای چی قلم دار

آخر هم رتبه ی کنکورش می شود چند ملیونو نمیدونم چند هزار

خانه هم که رسید داد می زند مادر برایم شام بزار

بعد از این هم می شود عشق پیراهن های مدل دار

مادر التماس می کند بچه را از سر کوچه بردار

 آمد آمد نیامد کول کن  سرکوچه بقلی بزار

دست فروش محله سیاست مدار ریخته دونه هزار 

سوفور محله رو دیدم سوار یه موتور دو هزار

اخبارش رسید اختلاس کرده سه هزار

رفتم مسجد کار فرهنگی کنم در حد سزار

گفتند :تا دوره ی بعدیه ریاست حالا بزاااااار

به رئیس دفترم گفتم دوستم مرد،برم مزار؟

با اخم گفت پَـ نَـ پَـ تابوتشو رو دوش من بزار

ای شعر نیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت

احمد باوی زاده
۱۱ مهر ۹۰ ، ۰۰:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر
مشاور یعنی کسی که بی نظمی ها را ماست مالی می کند.

احمد باوی زاده
۱۰ مهر ۹۰ ، ۱۲:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
اگر اسیر شدی

و محکوم به زندان

روی دیوارِ زندان عقیده ات را حک کن،

شاید زندانی بعدی دنباله اش را گرفت...

احمد باوی زاده
۱۰ مهر ۹۰ ، ۰۰:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر
سعی کن با مداد قشنگی هارا بنویسی نه با مداد پاک کن زشتی ها را پاک کنی!!!

احمد باوی زاده
۰۹ مهر ۹۰ ، ۱۲:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر
کمیاب ترین فرصت این دنیا تنهاییست و خلوت

...

در کلاس درس کسی را انتخاب کن در کنارت که تنهایت بگذارد

...

تا تنها نشوی  فکر نمی کنی،تنها که شدی مجبور به فکر کردن می شوی

احمد باوی زاده
۰۶ مهر ۹۰ ، ۱۳:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ نظر